برگشت گفت: بودن من واست کافیه؟ گفتم :راستش رو بگم دیگه؟ گفت: میدونی که از دروغ خوشم نمیاد... گفتم: راستش کاش تو همه بودی و همه هیچ میشد بودنشون.
کاش پایان این همه نبودن ها. بودن اجباری بود در بغلم.