خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش مانیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
غروب اسمان مرا به فکر مرگ می اندازد تا دیر نشده مرا باخود به پرواز در بیاور
خیال نکن اگر برای کسی تمام شدی امیدی هست خورشید از آنجا که غروب میکند طلوع نمیکند
نمی دانم چرا رفتی؟ نمی دانم چرا؟ شاید خطا کردم وتو بی آنکه فکر غروب چشمان من باشی نمیدانم کجا ؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی...
تنهایی... به تنهایی هم می تواند دخل آدم را بیاورد چه برسد به اینکه دست به یکی کند با غروب دست به یکی کند با جمعه با پاییز...!
طلوع دوباره خورشید زندگیت را در زیباترین فصل سال تبریک می گویم با آرزوی طلوع خوشبختی ها و غروب غم هایت تولدت مبارک