متن غزل خداحافظی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غزل خداحافظی
لحظه لحظه مرگ را دارم تماشا میکنم
خوب میدانم که این مرگ است حاشا میکنم
دست تقدیر از برایم دانه ی مهری نریخت
حرفهایم را برای خویش انشا میکنم
باز هم با نم نم باران دلم لبریز شد
در خیالم حس خوبی را شکوفا میکنم
سعی دارم تا بسازم لحظه...
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
تن تب دار شقایق
چه دل عاشق زاری دارد
در میان سنگِ سخت کوهستان
برو بیایی دارد
از معرکه بیرون نرود
خرد عشق بکارد
قد رسایش بدر آید
سر بر شانه دلدار گذارد
شوق دلدار ببیند
چند روزی برِ دلدار بماند
جان فدای عشق دلدار نماید
برگ برگش به دامانش...
در حال بارگذاری...