متن فاجعه انسانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فاجعه انسانی
ای جهانیان!
غزّه، نه تنها خاکی کوچک بر نقشه است؛
غزّه، غربالِ وجدانهاست، آینهای است که ذات را عیان میکند!
هر کودکِ فلسطینی که پرپر شده، هر مادری که بر پیکر فرزندش فریاد میزند، فریاد تاریخ است به سوی انسانیت شما:هنوز انسان ماندهاید یا در خواب منفعت فرو رفتهاید؟
نگاه...
آیا چشمان جهان کور شدهاند؟
نه، کور نیستند؛ که اگر کور بودند، این همه تصویر از خرابهها و اجساد کوچک را در انسانیت مضحک نمیدیدند.
جهان چشم دارد، اما دل ندارد.
جهان نگاه میکند، اما نمیبیند.
و این، دردناکتر از نابینایی است.
چطور میتوانم بخوابم، وقتی کودکان غزه خوابشان را...
دیدم پدری را…
نه، پدری نبود، سروی بود با قامت شکستۀ ای در غزه
گامهایش، نه به سوی خانه، که به سوی حفرهای بیانتها میرفت؛
حفرهای که دیواری جز سکوت و ظلمی که نامش بیغیرتی بشر بود، نداشت.
و ناگاه…
زمین فرو ریخت،
و آسمان از شرم پشت ابرها پنهان...
دریا سکوت کرده، هدی غرقِ التهاب
هر موج، نالهای بر غالیه بیجواب
دنیا ز تماشای غم هدی روسیاه
در چشمهای غالیه پدر جان فدا
بر ساحل غزه پدری خفته در خون
هدی دویده، قامتش بر پیکر خون
فریاد زد: "بابا!"، جهان خیره به دردش
این ناله، شعلهایست که برساحل ردش...
جنگ،
نه آغاز دارد
نه پایان...
در هیاهوی گلولهها،
کودکی، بینام،
رویاهایش را به خاک میسپارد...
مادری،
با چشمانی پر از دلهره،
تابوت خالی را نوازش میکند...
مردی،
با زخمهایی نه بر تن،
که بر خاطره...
و زمین،
که دیگر نای روییدن ندارد،
از خون اشباع شده.
جنگ،
سکوت را...
ای مردم دنیا!
کاش برای لحظهای، فقط لحظهای، چشمانتان را باز میکردید...
نه برای دیدن منظرهای زیبا، نه برای تماشای یک فیلم احساسی،
بلکه برای دیدن واقعیتی که در سکوت، در خون، در آوار دفن شده است.
شانا فرزند لوییزانریکه دختری کوچک از غرب و با لبخند معصومانهاش، قلبها را...