شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
به مسافران پرواز اوکراینی فکر میکنم.دقایق آخر در فرودگاه امام با فکر اینکه جستیم!با فکر جنگ پشت سر،با آرزوهای خوب فردا.به دانشجویان پرواز اوکراینی فکر میکنم،با چمدان های پر از دعای مادرانشان...قلبم مچاله میشود برای شبی که از خنده ی رفتن تا اشک مرگ شان یک پرواز فاصله بود....
با گریه نخوابیدهر چقدر هم که ناراحتیدو وجودتان پر ماتم است،با گریه نخوابید چون فردایش قلبتان،روحتان و تنتان چروکیده می شود!دمار از روزگار تان در می آورد صبح هایی کهبا دل مچاله از خواب بیدار می شوید......
من عاشق زمستانمعاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سُر نخوریکه گونه هایت از سرما سرخ شده استسر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ایدست هایت در جیبت به هم مچاله شدهمعصومانه به زمین خیره ایچه قدر دوست داشتنی شده ایحرفم را پس میگیرممن عاشق زمستان نیستمعاشق توام !...
هوای پاییز جون میدهواسه مچاله شدن تو بغلت...
صدایش سوز غریبی دارد که بند دل را پاره می کند. می گوید ده ماه است که عروس شده، هشت ماهی می شود که به تهران آمده. جز نانوایی سر کوچه و سوپری محل جایی را بلد نیست. اولین بار یک هفته بعد از عقدکنان شان کتک خورده. مادرش که فهمیده گفته نگرانی ندارد، زیر یک سقف که بروید خوب می شود. فردای روزی که زیر یک سقف می روند باز کتک می خورد، هفته هاست که کتک می خورد. به گفته خودش حساب و کتاب روزهای کتک خوردنش از دستش دررفته، تنها چیزی که خوب یادش مانده این است ک...
آدم است دیگر...هرچقدر هم که قوی باشد،گاهی وقت ها نیاز دارد،مچاله شود در آغوش کسی......
آدم است دیگر هر چقدر هم که قوی باشد گاهی وقتا نیاز دارد مچاله شود در آغوش کسی......