زیور شیبانی: و عمر احساسات یک زن ؛ ذره ذره با هر کوتاه امدنی کوتاه می شود...
فقط لبخند بزن. لبخندت، تمام عمرم را «بخیر» می کند...
یک روز بنشینید پای حرفِ دلتان ... بپرسید چه مرگش است ... ازش بخواهید بهتان بگوید چه می خواهد از جانِ خودش؟ که اینطور با دوست داشتنِ آدمهای اشتباه ... خودش را به خاک و خون می کشد ... آخر بدبخت، لت و پار است بسکه شکسته شده ... بپرسید...
"میخواهم بدانی که تمام نشده ای!" از ذهنم نرفته ای و هنوز در قلبم ادامه داری تو حتی همین حالا که نیستی هم از صبح تا شب در کارهای روزمره یِ من خلاصه شده ای و رویایِ "اینجا بودنت" به خوابِ همیشگیِ بیداری هایم تبدیل شده است. میخواهم بدانی که...
و عمرِ احساسات یک زن ذره ذره با هر کوتاه آمدنی کوتاه میشود،،،
همه ی عمر می شود از همه چیز فرار کرد از اوضاع بد، از آدم ها و حرف هایشان از قضاوت ها و زخم زبان ها ... آدمی از خودش هم می تواند فرار کند إلّا یک چیز! ... "تنهایی" همان چیزی که آخر شب ها بختک می شود و...
"پایِ تو که وسط باشد" من عاشقِ همه یِ کارهای نفرت انگیزِ جهان می شوم . عاشقِ تمامِ چیزهایی که در عمرم احساسِ خوبی بهشان نداشته ام ... من می توانم هر صبح اِسپرسویِ مثل زهرِ مار را بنوشم یا آخرِ شب ها با آبِ سرد دوش بگیرم ! بدونِ...
اگر می خواهید یک نفر را بُکُشید پیشنهاد می کنم اول به او محبت کنید... خاطره بسازید... ساعت ها با او وقت بگذرانید... غافلگیرش کنید، به هر بهانه ای شادی اش را باعث شوید... برایش سنگ صبور باشید... اینگونه زنده اش می کنید، و دقیقا زمانی که جز شما کسی...
تنهایی، تنها چیزیست که نمیتوان از آن فرار کرد آخر یک جا آدم را گیر می آورد ! آن وقت احساس میکنی تهِ دنیاست و تو در حالِ تمام شدنی...
با گریه نخوابید هر چقدر هم که ناراحتید و وجودتان پر ماتم است، با گریه نخوابید چون فردایش قلبتان، روحتان و تنتان چروکیده می شود! دمار از روزگار تان در می آورد صبح هایی که با دل مچاله از خواب بیدار می شوید...
