جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
خیره در نقطه ای پر ابهامخیره در کشاله یک شمعخیره در اندوه وحشتناک زمانانگار همه شب نگاه ها ...در پس پرده ی یک راز مات و مبهوت استنگاهی پر از سکوت ...پر از زجه ...پر از مرگ تکراری چشمی مصلوبو نقطه ای که پر از ابهامپر از واژگونی ها و همهمه هاستمسیر نامشخص کدامین تخیل راتا شاخ و برگ های بهت زدهتا آن سوی افکار تازیانه وار می تازدو روزهای تکراری که یکی پس از دیگریبرای اثبات مرگ نگاه از پی هم می گذردهیچ کس به مرگ کسی...