در پی حادثه آمد که شود...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

در پی حادثه آمد که شود جان دلم
و پس از خود ندهد راه به مهمان دلم

قبل از او عقل فقط منبع تصمیمم بود
چشمش آموخت کنم گوش به فرمان دلم

انقلابی چو زن و زندگی و آزادی
شوری انداخت به هر نقطه ی ایران دلم

آمد و پا قدمش معجزه ی باران شد
همه جا پر شد و گل داد بیابان دلم

آیه ای بود که نازل شد و گیسو که گشاد
" کفر زلفش ره دین میزد" و ایمان دلم

او فقط قدر هنر های مرا میدانست
شده بود او تئوی حامی ونسان دلم

بارها گفت نگو : ترس من از تنهایی است
من وفادار ترین عاشق پیمان دلم

بازی زندگی و تلخی نقشی که  گذشت
عابری با  چمدانی  ز خیابان دلم
۰
صحنه خالی، منِ تنها، پرم از حرف و سوال
بازِ باز است عجب قصه ی پایان دلم...

عظیم فلاح
ZibaMatn.IR
h___azimi
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، روایت عاشقانه‌ای است که در آن، عشق، انقلابی در زندگی شاعر ایجاد کرده و او را از عقل‌گرایی به دنباله‌روی قلبش سوق داده است. عشق، شادی و تحول آورده، اما با گذر زمان و رفتن معشوق، شاعر تنها مانده و با حسرت و سؤالات بی‌پاسخ روبروست. شعر، ترکیبی از شور عاشقانه و تلخی جدایی را به تصویر می‌کشد.

ارسال متن