سُرخی لبانم تشنه لبان تَر توست میشود بوسه زنی .... ️️️
یک شب دعای تشنه ی ما ابر می شود این روزگار زرد و سترون همیشه نیست
تو را که درد نباشد زِ درد ما چه تفاوت تو حال تشنه ندانی که بر کناره جویی
چه گواراست این شربت زعفرانی اما تشنه از محله ما رفت عباس تعزیه
گر بدانی چقدر تشنه ی دیدار توام خواهی آمد عرق آلوده به دیدار مرا