سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
چشم در راه کسی هستمکوله بارش بر دوش ،آفتابش در دستخنده بر لب ، گل به دامن ، پیروزکوله بارش سرشار از عشق ، امیدآفتابش نوروزبا سلامش ، شادیدر کلامش ، لبخنداز نفس هایش گُل می باردبا قدم هایش گُل می کاردمهربان ، زیبا ، دوستروح هستی با اوست !قصه ساده ست ، معما مشمار ،چشم در راه بهارم آری ،چشم در راهِ بهار. . . !...
بغضم می شکندکه هر بارباران می بارد وُمنم پشت پنجرهبه امید گذشتنت از این سوبه آن سو(چشم در راهم)ولی هیچگاهولی هیچگاهتو نیامدی و نیامدی هرگزمنم هر بار که باران می باردمنم و دلتنگیبه یادت سرمم سیر می شود...