پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چشم و دلم روشن این چه یاریههوار هوارم شدی دار و ندارمدلم بنده دلم بنده به اسمت که گلو بندهبه اون صورت خوش خنده ...تو رقص ماه و کارونی مثل شوق نی امبونیجنون عشق مجنونی ...دلم رامه به پای نیگای تو خیامه چشای سیای توهر جا که بِرُم سازِ دلم کوکِ صداته دل و دینم چشاته..._برشی از ترانه بندری...
کابوسِ خشکسالی،گلوی کارون را می فِشُرَد.. ***آه خوزستان! زانا کوردستانی...