روزی بهلول در قبرستان بغداد کله مردگان را تکان می داد، گاهی پر از خاک می کرد و سپس خالی می نمود شخصی از او پرسید : بهلول! با این سر های مردگان چه می کنی ؟ گفت : می خواهم ثروتمندان را از فقیران و حاکمین را از زیر...
️بهترین متنی که تاحالا خوندم شجاع ترین آدمها کیا هستند ؟ معلم به بچه ها گفت : تو یه کاغذ بنویسید به نظرتون شجاع ترین آدما کیان ؟ یکی نوشته بود: غواص که بدون محافظ تواقیانوس با کوسه ها شنامیکننه یه نفر نوشته بود : اونا که شب میتونن تو...
روی در سیگار فروشی نوشته بود : بهمن تمام شد آزادی نداریم تیر موجود است
بیسوادان قرن 21 کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند...!
اگر در ملتی، مرز حماقت از هزار سال بگذرد دیگر این عارضه، یک اپیدمی ژنتیکی می شود!
هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساخته اند! شبیه پلنگ یا خرس هم نساخته اند! به گمانم ترسناک تر از آدمیزاد نیافته اند مترسک سازها!
ونیز، پُر از توریست هایی ست که به کبوترهای ایتالیایی، غذا می دهند ولی به کبوترهای شهرِ خودشان، محل نمی گذارند...
بعضی مرگها را از برخی دروغها بهتر میشود تحمل کرد و پذیرفت!
در دنیا از سه آهنگ می هراسم: صدای کودکی از بی مادری، صدای عاشقی از جدایی، و صدای مجرمی از بی گناهی...
من از تبار پدری هستم به نام مرد خوش نام تاریخ که در دوره ای که توحش و قتل و غارت افتخار بود برده داری را برانداخت و منشوری نوشت از جنس انسانیت
روزی سقراط حکیم با یکی از بزرگ زادگان روبرو گشت، بزرگ زاده نام پدران خود را بر سقراط شمرد و به آنان افتخار کرد و سقراط را تحقیر نمود و به او گفت: تو از خاندان بی قدر و پستی هستی ! سقراط در جواب گفت : ای فلان !...
صحبت از پژمردن یک برگ نیست! وای! جنگل را بیابان میکنند! دست خون آلوده را در پیش خلق، پنهان میکنند. هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا، آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند. صحبت از پژمردن یک برگ نیست فرض کن مرگ قناری در قفس، هم مرگ نیست فرض...
ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎ، ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﯽﺷﺪ! ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺑﺎﻍ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺒﻨﺪﺩ. ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻝ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺁﻥ ﻣﺬﻫﺐ...
اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری، خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی... اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف مُتنفر باشی؛ کودکِ مَن! تَساوی...
آنهایی که آنقدر دیوانه هستند که فکر میکنند میتوانند دنیا را تغییر دهند، همانهایی هستند که دنیا را تغییر میدهند
از برتراند راسل پرسیدند که چرا یک آدم متعصب میترسد که نسبت به اعتقاداتش شک کند و راهش را اصلاح کند؟ راسل گفت: چون همیشه با خودش فکر میکند، چطور به تاولهای کف پایم بگویم تمام مسیری که آمدهام اشتباه بوده است...؟
اگه کسی رو از دست دادی اما خودتو پیدا کردی ، برنده ای
گذشت زمان بر آنها که منتظرند بسیار کند، بر آنها که می ترسند بسیار تند، بر آنها که زانوی غم در بغل میگیرند بسیار طولانی، و بر آنها که به سرخوشی میگذرانند بسیار کوتاه است. اما بر آنها که عشق میوزند، زمان را آغاز و پایانی نیست.
ناامیدی ترسناکتر از پیری است؛ در پیری، جسم ما مچاله میشود در ناامیدی، روح ما ...
آدمها مثل کتابند! از روی بعضیها باید مشق نوشت و آموخت، از روی بعضیها باید جریمه نوشت و عبرت گرفت، بعضیها رو باید نخونده کنار گذاشت، و بعضیها رو باید چندبار خوند تا معنیشون رو فهمید.
مرگ تو درست از لحظه ای آغاز میشود که در برابر آنچه مهم است سکوت میکنی...!
در ذات سیاست نیست که بهترین افراد انتخاب شوند ! زیرا همیشه ، بهترین افراد نمی خواهند بر همنوعانشان حکومت کنند...!
ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﺩﺍﻥ ؛ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺪﺭ ﺑﯽ ﺛﻤﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺎ ﺻﺎﺑﻮﻥ ، ﺫﻏﺎﻝ ﺭﺍ ﺳﻔﯿﺪ ﮐﻨﯿﻢ ...!!!
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بیوقت هیبت ببرد ، نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند