جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
با من مدارا کن!بعدها...دلت برایم تنگ خواهد شد......
با من مدارا کنبعدها دلت برایم تنگ خواهد شد...
مسئول نهایی آرامش جهان...آغوش عجیبِ حضرتی...به نام زن است!...
مثل تن خسته ای که خواب می خواهدآنقدر خسته است، جانمکه مرگ می خواهم.......
دلتنگ تو امپشت پرچین اردیبهشتمنتظرت می مانم ......
- پس کی وقتِ رفتن فراخواهد رسید؟من خسته امخسته از آینه، از آدمی، از آسمان!...
...گوش بگیر!او که امید را از تو می گیردهمه چیز را از تو گرفته است....
خدایا از آن پرنده ی کوچک سبز اگر خبر داریبهار امسال را پر از سلام و ترانه کن....
من به یک نفر از فهم اعتماد محتاجم...