متن رازآلود
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رازآلود
༺ هرگاـہ لب سکوت مے کنـב چشم سخن مے گویـב
درِ کنسرو را باز میکنم
صدای تاریکی میریزد بیرون
یک آواز قدیمی
که بوی ماهی دودی میدهد
آشنا نیست
اما میشناسمش
مثل وقتی که عشق
در لیوان چای حل میشود
و نمی دانم
چندبار باید هم زد
تا دوستت دارم تهنشین نشود
می بینی
خوابگردی سایه هاست
خانه سرگیجه دارد...
زنی که چون دریا، پر از رازهاست
زنی که در دل، شعلهی نازهاست
قوی چون کهسار، ولی نرم و پاک
چو موجی که آرام و پر سازهاست
نگاهش عمیق و دلش آسمان
وجودش پناه شبِ بازهاست
نه وابسته، نه در قفس ماندهاست
بلند است پرواز و پروازهاست
اگر خنده بر...
شاید صبح
پروانه ای است که
در کلاه آفتابگردان
پنهان است