هر خندهء تو ، زلزله با قدرت ِ بالا....! لبخند نزن ؛...ریخت دلم....!! خانه ات آباد!
عشق یعنی: تو در مجازی میگویی دوستت دارم و من جدی جدی پرواز میگنم!
پنجشنبه های بی دلبر پنج بار ، شنبه است حتی کمی بی حوصله تر
هلال عید می بینی و من پیوسته ابرویت مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت
هر کسی رفت از این دل به جهنم اما تو نباید بروی از دل من میفهمی؟!
دست تو با تاریخ در یک کاسه بود انگار بعد از تو ارگ قلب من ویران تر از بم شد . .
خاص ترین عشق زندگیم خیلی میخوامت
دلبرم راستش را بخواهی دلم عجیب پیر شدن به پای تورا میخواهد
تمام راه رفته را برگرد لبخندهایت را در خاطرم جا گذاشتی...
عاشقی یعنی ، روزهای داشتن تو ️️️
شاعر تویی من فقط راوی چشمان توام ️️️
من مهندس گشته ام راه دلت پیدا کنم ورنه با یک شغل ساده می شود خوردو نمرد
گفتی ز سرت فکر مرا بیرون کن! جانا سرم از فکر تو خالیست، دلم را چه کنم؟
جای تو در جان من است عشق جان
طرح لبخند تو پایان پریشانی هاست...
گفته بودم جان من وابسته ی لبخند توست گر تو خوش باشی منم غم را به جانم میخرم...
بدون تو چه کنم خلوت خیابان را شلوغ کرده ترافیک غصه میدان را
میخواهمش آنقدر که در وصف نگنجد ...
آغوشت فصل نمی شناسد همیشه گرم است...
قدرت آفرینش خدا یعنی تو
پرسید زاهد: معتقد هستی به محشر ؟ گفتم که آری، چشم های محشری داشت..
هیچ چیزی رو تو دنیا سختنگیر به جز دستاش
صحبت از «ماندن یک عمر» بماند به کنار قدر نوشیدن یک چای بمانی کافیست
گرمای تنت، پخته کند خامی من را بی تجربه ام، میوه ی کالم، بغلم کن