شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
چشمهای تو مهربان بودند ، دهانت مهربان بود و گنجشکها واقعاً میآمدند از گوشهی لبت آب میخوردند !...
دم نوش قوریشکوفه های آلوچهگنجشکی پر نمیزد...
جا برای من گنجشک زیاداست ولیبه درختان خیابان تو عادت دارم...
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . ....
رابطه ای که میدونید سرانجامی نداره شروع نکنید؛سنگ مفته،ولی گنجشک جون داره......
ها می کند/گنجشک زنگوله های یخ را/بخار لای شاخه ها...
برگ ها زخمی/پاییز گنجشک ها را/چال کرد پشتِ میله ها...
گنجشک/می خوانَد/گلوی پنجره /می شکوفد/سپیدی/جارو می کشد/کوچه ها را...
فردا صبحانسان به کوچه می آیدو درختان از ترسپشت گنجشکها پنهان می شوند...