چشمهای تو مهربان بودند ، دهانت مهربان بود و گنجشکها واقعاً میآمدند از گوشهی لبت آب میخوردند !
دم نوش قوری شکوفه های آلوچه گنجشکی پر نمیزد
جا برای من گنجشک زیاداست ولی به درختان خیابان تو عادت دارم
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . .
رابطه ای که میدونید سرانجامی نداره شروع نکنید؛ سنگ مفته،ولی گنجشک جون داره...
ها می کند/گنجشک زنگوله های یخ را/بخار لای شاخه ها
برگ ها زخمی/پاییز گنجشک ها را/چال کرد پشتِ میله ها
گنجشک/می خوانَد/گلوی پنجره /می شکوفد/سپیدی/جارو می کشد/کوچه ها را
فردا صبح انسان به کوچه می آید و درختان از ترس پشت گنجشکها پنهان می شوند