متن گناهکار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات گناهکار
اگر چه بنده ی ای غرق گناهم
نگاهی کن به این چشم پر آهم
منم آن بنده و عبد خطا کار
تویی که هر کجا بودی پناهم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
همه ی وجودم را میگویم
لحظه ای دلم برای درماندگی اش سوخت.
دستی نبود ک تکه های خورد شده اش را جمع کند .
خودش را بند کسی کرده بود ک هیچ نمی فهمید از عشق، هیچ نمی دانست از علاقه،هیچ درکی از دوست داشتن نداشت.
مگر چ گناهی کرده...
دلم را به تو دادم؛
به تویی که اهل ماندن نبودی.
از همان اول، رفتنی بودی و من این را خوب می دانستم؛ ولی به روی خود نمی آوردم.
حال تو رفته ای و دلم را نیز با خود برده ای و من همچنان در انتظارم.
البته نه در انتظار...