پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نمیدانم چرا ولی انگار توان تلاش در من نیست .....
اگر خواستی چیزی را پنهان کنی لای یک کتاب بگذار ؛ این ملت کتاب نمیخوانند .....
فکر آزارم می داد. تا تنها می شدم از هجوم یک احساس های درهم و برهم مغزم می خواست منفجر شود. می دانستم که فکر کردن کار خطرناکی است. فکر، آدم را به کشتن می داد....
آشوب درونش را نه کلمات می توانست بیان کند و نه فریادها......
مى گویند دردآدم ها را به هم نزدیک مى کندبه من بگوکدام مان شاد هستیمکه این همه از هم دور مانده ایم......
زمان میگذره و نبودن چیزایی براتعادی میشه که فکر می کردی بدون اوناهیچی نیستی....
ممکنه سال ها از نردبانی بالا بریم که روی دیوار اشتباهی تکیه داده شده...
دنیا همیشه زیبا نیست، بودن ها هیچوقت به اندازه نبودن ها پر رنگ نیست، سیاهی یعنی سیاهی و روشنایی به معنای نبودن سیاهیست، و شاید هر چقدرهم چشم هایمان را بشوییم همه چیز را غمگین تر ببینیم، دنیا سراسر ظلم است، پرنده ها به اشیانیشان نمیرسند و غم برای همیشه همان غم میماند.شاید زندگی همین است تحمل کردن بی چون و چرای دنیای ترسناک و حمل کردن کوله بار سنگینی از ارزوهایی که ارزو ماندند احتمالا رنج کشیدن هدیه نابی از طرف زندگیست که بهایش با فرسوده شدن عمرم...
نگران نیستم. همه چیز درست می شود. آب ریخته روی زمین جمع نه، اما خشک می شود. قلب شکسته خوب نه، اما ترمیم می شود. و هنوز هم می توان، در گلدانی شکسته گل کاشت.....
لطفا هوامو داشته باش خدا ، ²¹مهر...
هروقت از حرف یا رفتارِ من ناراحت شدى مطمئن باش من قبلش از دستت ناراحت شده بودم...
لیاقت نمیبینم ، وگرنه من آدم کم گذاشتن نیستم...
از میان دو واژه انسان و انسانیت اولی در میان کوچه ها و دومی در لابلای کتابهاسرگردان است..!...
دنیا همه سر به سر خیال است ، خیال...
امروز ¹⁷شهریورعه و امروز بهترین روزه چون محسن ابراهیم زاده به دنیا اومده >>>>>>...
مرگ آدم هایی که دوستشون داری، سخت ترین چیزیه که میتونی تجربه کنی یه فقدان بی پایان... زندگیت یه شکل دیگه میشه. هر روز بیدار میشی اول یادت میاد اون مُرده راه میری میخندی حرف میزنی زندگی میکنی اما همش یادت میاد اون نیست یه بخشی از زندگیت و خاطراتت ازبین رفته یه چیزی گم کردی تو زندگیت .....
نور چشم من ، به قدر تمام روزای های بعد از تو غمگینم پدرم جان من......
خاطراتت را فراموشش میکنم تنها چیزی که از تو به جا مانده در ذهنم گرفتن دستهای گرمت در شب سرد زمستان بود من تمام تو را فراموش کرده ام من صدای تو را چهره تو را حرفای تو را فراموش کرده ام پدر این جای قصه تلخ ازت من تو را به مجبوری فراموش کرده ام نه اینکه دوستت نداشته باشم نه من تو را همانند جانم دوست دارمت ولی من تو را از یاد برده ام من میترسم از این اتفاق تلخ...
امن باش. هر چی بودی باش ولی امن بودنت و نفروش. بی شرف باش، عوضی باش، دروغگو باش، دزد باش، حسود باش ولی از اعتمادی که یه روز بهت کرده، سو استفاده نکن. از نقطه ضعفی که خودش بهت گفته، ضربه نزن. با همون چاقویی که خودش داده دستت، زخمیش نکن. با ترس هایی که اجازه داده متوجهشون شی، تهدیدش نکن. با کارهایی که می دونی زمینش می زنه، زیر پاشو خالی نکن. اعتماد مهم ترین چیزیه که مقابل یه آدم توی دستات داری. خرابش نکن. خواهش می کنم خرابش نکن....
واقعا فکر می کنی میتونی به من آسیب بزنی ؟من خودم رو مجبور کردم تا احساساتم رو نسبت به تنها کسی که از اعماقِ قلبم دوسش داشتم از دست بدم ....
و خودم را، میان او، جا گذاشتم .ایکاش روزی، جانم فدای او شود.جانِ کوچکِ ناقابلم، فدای توی که،امن من بودی، و پناهم بودی،تویی که، در میان زندگیِ مختلطِذهنی ام، تنهایم نگذاشتی.تویی که، هنگام جان دادنِ روحم؛مرا در آغوش گرفتی و گفتی:(تا آخرش خودم کنارتم.از چی میترسی؟ بیا بغلم.من رفیق ترینم برات... )و من، چه خوشبختم که،تورا دارم، و ایکاش جانم فدای تو بشود.تا شاید جبرانی شود.فرزانه ...
قوی بمون تا دشمنات بشن طرفدارت!...
امروز میخوام طلوع خورشید ببینم واقعا ها...
بعضی شبا قشنگن مث امشب الان که ساعت ⁴:²² دقیقه است همه خوابن من به سرم زد بیام اینجا از حسای خوبی که امشب گرفتم بگم ی جوری انکار همه چی آروم نمیدونم چرا ولی این ساعتای که همه خوابن دوس دارم سرم ی خورد درد گرفته شاید بخاطر دودی بود که اتفاقی تو حلقم رفت خلاصه ولی ته تهش که الان خوبه حالم ی جوریم که میدونم اینجوری خوبه چند شب پیش حال احوالم خوب نبود دلم گرفته بود ولی امشب حال احوالم خوبه دلم شاده خواستم بگم همیشه وضعیت زندگی ی جور نیست میگذره و بعد...
نمیدونم از کجا بگم یا اصلا چطور بگم ولی بعضی وقتا الکی الکی عصبی میشم توی سرم هزارتا دلیل دارم ولی واسه گفتن هیچی ندارم پیش خودم میگردم تا یکی از اون دلیل های که دارم بگم تهش حالیم میشه نه بابا اینا که پوچ خالی بگم چی چرا بگم چی بشه اطرافیانم زیاد در جریان حال احوالم نیستن و نمیدون دقیقا چطور حالم خوب میشه امشب واقعا از اون شبا بود که الکی ناراحت بودم تهش که الان باخودم تنها شدم گفتم خب چرا ناراحت بودی چی شد مگه فقط با اخم های که کردی صورتت زشت ش...
نمیدونم چرا ولی انگار بعضی شبا ضعیف میشم انقد ضعیف که تا یکی بگه بالای چشمت آبرو هست چشمام شروع میکن به باریدن نهایتن از این شبا کم پیش میاد ولی خب همین کم هم قد صدسال میگذره امشب از همون شباست از شبای که بخاطر ی اخم گریه عم میگیره نمیتونم کاری بکنم امیدوارم بگذره تموم بشه امشب .....
اجازه بده کمے خودم را معنا کنم، من یک تماس بے پاسخم، یک پیام کہ دریافت کننده بدون اینکہ بخواند حذفش کرده است،یک نخ سیگار کہ اشتباهے از سمت فیلتر روشن شده، یک پنجره کہ آن سویش دیوار کشیده اند،یک کارت عابر بانک گم شده کہ صاحبش مسدودش کرده، یک تقویم آکبند سلفن کشیده شده برای دو سالِ پیش، یک فیلم در حال پخش برای بیننده ای کہ خوابش برده، یک آینہ تہ انبار رو بہ دیوار.یک نیمہ تمام، یک بہ ثمر نرسیده، یک جملہ ختم شده بہ سہ نقطہ :)!🫧...
چیشده ! چیزی نیست فقط هیچ وقت وجود نداشتم با اینکه وجود داشتم بودم ولی ندیدن منو .....
این نیز بگذرد؟نمیگذره، باور کنید بعضے چیزا هیچوقت نمیگذره، جوری زخم میذاره رو روح و روانتون کہ تا روزی کہ زنده اید اذیتتون میکنہ :)!🌙...
تبریک تولد 💜🎉امروز به دنیا آمدیتو ، دختری از جنسِ ایستادگیبا محبت های دخترانه..لجاجت های مختص به خودترک بودن های اختصاصیت😁حرف های دلگرم کننده اتدوستانه هایت ، رفیق بودن هایت..پیش به سوی جلو وکیل خانم النازم :...
گفت چقدر کم حرفی من..نه اصلا ادم کم حرفی نیستم فقط ازت خوشم نمیاد من همچین ادمیم !اگه خوشم نیاد نمیشه ، نمیشه حرف بزنم نمیتونم خوب باشم تو خونم نیست .....
بابا میگم خسته نشدی تو خسته نمیشی از دوری من که دارم میمیرم من که نمیتونم تحمل کنم اگه برای اخرین بار وقتی چشمات باز بود میومدم کنارت بهت میگفتم نرو چطور میخوای ترکمون کنی بعدشم بغلت میکردم ولی چرا اینکارو نکردم چرا ترسیدم چرا نیومدم جلو چرا فقط نگات کردم باید حرف میزدم ولی انگار زبونم بند اومده بود من در کمال ناباوری تو رو از دست دادم و بعد تو خودمو . ..!+...
خب اومدم دوباره بنویسم امروز ی کمی اوکی بودم واقعا ها از صبح ک پاشدم ی ته انرژی داشتم تو وجودم الکی ها ولی الان ندارم ولی الان دیگه حس خوبی ندارم دوباره شروع شدن همه اون وایبای منفی دلم میخواد تموم شه دیگه حتی توان درست کردن این من خسته رو ندارم نمیدونم تا حالم خوب میشه یهو همه دلتنگیا هجوم میارن به سمتم چرا اینا رو تایپ میکنم نمیدونم شاید حرفای باشه تو سرم که نتونم بگم ولی راحت بلدم تایپ کنم ..!...
گفت حواست به آدمای اطرافت که مثل کاکتوس زندگی میکنن باشه؛ گفتم مثل کاکتوس؟ منظورت چیه؟ گفت آدمایی که مثل کاکتوس هستن، نیازی نمیبینی دائم حواست بهشون باشه، نیازی نمیبینی هرروز خاکشونو چک کنی تا مبادا خشک نشده باشه، ترس پلاسیده شدنشون رو نداری و به خیالت خیلی مقاومن و هیچیشون نمیشه! اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغول رسیدن به بقیه ی گُلای رنگارنگت هستی، یهو چشمت به کاکتوس میفته که زرد و پلاسیده شده و ریشه هاش خاکستر! و تو تازه متوجه میشی که کاکتو...
ما بیش از اندازه قوی بودیم، به کسی تکیه نمی دادیم با کسی از دردهایمان نمی گفتیم و از کسی کمک نمی خواستیم، ما به قیمت همین قوی بودن، از پا درآمدیم! قوی بودن را برای ما بد تعریف کرده بودند.....
𝗢𝘂𝗿 𝘀𝗼𝘂𝗹𝘀 𝗮𝗿𝗲 𝗰𝗼𝗻𝗻𝗲𝗰𝘁𝗲𝗱•روح ما به هم پیوند خورده 🫂💙•آوا𓍯...
Bilirsin olmaz kimse senin gibiمیدونی هیچکسی برام مثلِ تو نمیشه🫂💙نیلام𓍯...
❤️🩹But nothing will happen to you🫂الی...
تو قشنگ تر از انعکاس ماه توآبی:)🌚آبی...
«فرض کن یه مار نیشت میزنهولی تو به جای اینکه به فکر نجات خودت و بهبود پیداکردن باشی، دنبال اون مار میری تا بگیریش و ببینی چرا نیشت زده و بهش ثابت کنی که تو لایق این طرز برخورد نبودیبپذیریم که بعضی آدم ها به زخمی کردن بقیه خو گرفتن و جزئی از طبیعتشون شده و حتی متوجه پیام های ما نمیشن پس بهتره به جای درگیری های بیهوده روی بهبودی خودمون تمرکز کنیم🐍🧫»...
لطفاً بعد از اینکه بهت صدمه زدن، پاراگراف های طولانی براشون ارسال نکناونا اهمیتی نمیدن و هرچی هم بگی،اونارو به سمت احساس پشیمونی سوق نمیدی،عزت خودت رو بردار و برو....
راجب تو زیادی نمیشه حرف زد تو انقد قشنگی که هیچ کلمه تو دنیای کلماتم پیدا نمیشه تا تو رو توصیف کنم تو باعث شدی دیدم به زندگی به ادما به دنیا قشنگ شه تو همون نوری هستی که وسط تاریکیام دارم ممنونم که هستی دورترین نزدیک من...
اگر زندگانی برای باور کردن و دوست داشتن است. من مدت ها باور کرده ام و دوست داشته ام، مدت ها راست گفته ام و دروغ شنیده ام، حال دیگر بس است....
بدن آدم دروغ نمیگه پس وقتی درد داریم گریه میکنیم،اما قلب دروغگوئه بخاطر همین وقتی درد میکشه ساکت میمونه! 📽-مشکلی نیست خوب نباشی...
همیشگی بودناتون فقط لفظِ زیرِ لبه....
فردا ²²اردیبهشت هست و من امتحاناتم شروع میشن فردا امتحان قران دارم و الا استرس گرفتم که چطور میگذره میتونم از پسش بر بیام یا نه ولی امیدوارم خدا کمکم کنه هشتم ،فرزانه...
ولی من وقتی بهت نگاه میکنم تو چشمات یه جرعت خاصی میبینم چشمات نشون میدن تو چقدر ادم قوی هستی چقدر ادم محکمی هستیا وقتی بهت نگاه میکنم حس افتخار بهم دست میده تو باعث میشی من به زندگی امیدوار بشم وقتی راه میری وقتی حرف میزنی وقتی میخندی وقتی ساکتی و کلی همه جوره قشنگی امیدوارم همیشه همه جا قوی بمونی خوب من :)💗النازم !...
من میگم همه چی با حرف زدن درست میشه ولی وقتی نمیخوای حرف بزنی یعنی مهم نیست واست، یعنی بشه، نشه، باشه و نباشه واست فرقی نداره، یعنی اینکه اون ادم تویه برزخ باشه، تویه حال بد دست و پا بزنه و تو، بشینی کارای سطحی و بی اهمیتت و بکنی، یعنی نه تنها دوسش نداری بلکه نبودش هم برات مهم نیست، وگرنه ادم ببینه کسی که دوسش داره حالش بده، از خودشم میزنه باهاش حرف میزنه تا حل شه....
ولی قطعاً تنها کسی که تو عالم عصبانیتم واسش می میرم تویی. قطعاً تنها کسی که توی همه ی بی حوصلگیام وقتی حتی حوصله ی خودمم ندارم، منتظر پیامشم تویی. قطعاً تنها کسی که وقتی از همه دور شدم و می خوام تنها باشمم هنوز نیاز دارم کنارش باشم تویی. قطعاً تنها کسی که هرچقدرم سرم شلوغ باشه همه چیو فراموش می کنم و کل تایممو اختصاص می دم بهش تویی. قطعاً تنها کسی که تو اوج ناراحتیا می تونه با یه ویس آرومم کنه تویی. قطعاً تنها کسی که فکر بهش شده راه فرار من تویی...
آدما شاید حرفا یادشون بره...ولی اون احساسی که تو اون لحظه بهشون منتقل کردیو هیچوقت یادشون نمیره!...