برای تو می نویسم شکوفه
نجوای دل باخیال تو
تقدیم به روح سردار سلیمانی
آرش به احترام تو چون کمان خم شد
رستم تورا ستود و ایران به دست تو سرفراز دوران شد
ازما به دور باد که فراموشمان شوی
اسم تو حاج قاسم سند افتخار ماست
شکوفه کافی
بعد از این باخلوت خود خو کنم
یاد و مهرت را زدل بیرون کنم
بی دلیل به قصه ی من آمدی
من تورا از قلب خود بیرون کنم
چیزی ازفتنه ی عشق تو نمیدانستم
بیخبربودم ازاین تاب و تب و هیچ نمیدانستم
با خودم نقشه کشیدم که گریزم از تو
چه کنم راه فرار را نمی دانستم
مایه ی دلخوشی ام بود که یادم هستی
تو ولی قلب و دلت جای دگر بود نمیدانستم
بغض را خنده ی...
دوری زتو درد است ولی شیرین است
آنقدر که تاثیر نگاهت خوب است
هربار که می بینمت ازدور نفس می گیرم
من باتو همه حال وهوایم خوب است
گرچه آغازم نبودی
کاش می شد بگذرد با تو
لحظه های آخر من