بیو احساسی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو احساسی
بیدار شدم در بغلِ صبحِ دل انگیز/
با خاطره ای سخت جنون زا و تب آمیز/
شوری نفس آوا، شده در سینه نمایان/
احساس دمیده ست به جان، بوسه ی یکریز/
بکش با موجِ احساست، مرا در بسترِ آغوش؛
و نقّاشی بکن، تصویرِ امواجِ دلِ من را!
نفس گشتی برایم،
می کشم با تو، هوایم را؛
ببین نقّاشِ احساسم،
چه اندازه، نفس دارد!
تا آخرین نفس،
به کنارم بمان؛ نرو!
با تو،
دلم،
پُر از:
تپشی عاشقانه است.
درکم کن و، ترکم نکن؛ یار؛
تر کم نشد چشمم برایت!
بنگر چه سان با جان نشسته،
سرتاسرِ حسّم به پایت!
تو و، حالِ پر از: احساسِ مبهم؛
تمامِ لحظه هایت، غرقِ ماتم؛
عسل بانو! چه طعمی دارد این عشق؛
که با دل می چشی آن را، دمادم؟
برخیز؛ بیا، نزدِ دلم؛ دلدارم!
آخر، منم انسانم و یک دل دارم؛
یک دل، که نه صد دل، شده ام شیدایت؛
گلبوسه ی حس، بر لبِ «تو»، می کارم.
زده ست پل دلم از کودکی به مقصدپیری
جوانی ام شده پرپر،نمانده آبی و رنگی
رضاحدادیان
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
فرشتۂ نگهبان :
همیشه از جون وُ دل
شما مایه میذارید
فرشته های عاشق
نمادِ اِقتدارید
پُشتِ یه مَملِکَت به
حضور شما گرمه
بودنتون مینْدازه
به جون دشمن رَعشِه
آدمی که لباسِ
رَزمُ به تن می پوشه
توی تک تک رگ هاش
خون غِیرت می جوشه
غیرت ایرانی که
شُهرِۂ...
دل رنجورِ مرا نیست به غیر از تو دوا
اوحدی مراغه ای
هر صبح
قهوه ای برای نبودنت می ریزم
و با خاطره ات
تلخی اش را می چشم ....
...
...فیروزه سمیعی
تو بگو
دست های تو
چند بار در خواب
چهره ام را لمس کرده اند؟
هر بار که صدایت می زنم
گویی باران می بارد
و زمینِ دل من
عاشقانه گل می دهد....
.....فیروزه سمیعی
رنج /
نه زخم است /
نه ناله /
بلکه صدای شکستن لیوانی ست /
که هر روز از دستم/
می افتد/
اما تکه هایش هیچ وقت/
به زمین نمی رسند/
....
...فیروزه سمیعی
https://t.me/Pangarah
مرگ
محبوب من است
بوسه ای نرم مى نشاند
بر لبان رنگ پریده ام
در سایه سار شب
و در این بوسه ی خاموش
قصه ها
بى پرسش
پایان می یابد...
🤍🍂
فیروزه سمیعی
تو اگر کلمه بودی
بی پایانی از عشق بودی
در هر لحظه ای که به لب می آوری
آواز قلبم را به سکوت می آمیزی
با هر حرفی که به زبان می آوری
جهانم را از نو می آفرینی
و من در هر خطی از تو
به بوسه ای از...
یک🍂
درختان را به رقص آورد
آواز پرنده
می خواست صدایش را
به گوش خورشید برساند
دو🍂
شکوفه های تازه بر درخت گیلاس
با بادی سبک
رقصیدند، چرخیدند
و از عشق زمین، بوسه گرفتند
سه🍂
خون سرد تاریخ
بر کاغذهای پوسیده
شعله می کشد
می دمد آتشی از خاطره
چهار🍂...
🍂
شکوفه های تازه بر درخت گیلاس
با بادی سبک
رقصیدند، چرخیدند
و از عشق زمین، بوسه گرفتند...
🍂
... فیروزه سمیعی
خون سرد تاریخ
بر کاغذهای پوسیده
شعله می کشد
می دمد آتشی از خاطره
چهار🍂
سایه های بلند شب
پناه آورده اند
به سینه ی مهتاب
پنج🍂
ستاره...
درختان را به رقص آورد
آواز پرنده
می خواست صدایش را
به گوش خورشید برساند....
🍂....
....فیروزه سمیعی
آره خودت رو قربانی نشون بده! شاید اینطوری بتونی از زیر بار گناه و مسئولیتی که در برابر کارها و رفتارت داشتی ولی انجام ندادی شونه خالی کنی.
در خواب های من
یک گل سرخ
به رازهای زندگی می خندد
برگ برگ وجودش
چون یک کتاب قدیمی
هر گلبرگش گواهی
از عشق و درد و شور
بیا با هم بکشیم
این گلبرگ ها را کنار
تا دل تپنده اش را ببینیم
که چطور در تاریکی شب
نور خود...
در بی وزنی عشق
قلب ها در فضا
هر نه به بله تبدیل می شود
در مدارهای دل ...
➖➖➖➖➖➖
فیروزه سمیعی
«تنهایی گرگ می شود»
تنهایی، مثل مشت محکمی ست که به دیوار می کوبی، تا درد زنده بودنت را حس کنی.
مثل فریادی که در گلو خفه می شود، در میان هوای سنگین اتاقی بی نور.
گاهی تنهایی، زخم کهنه ای ست که هرگز خوب نمی شود،
یا ساعتی ست...