کسی که هست داره کسی که نیس میکشه یکیم نیس که بگه هرچی کنی بیخوده...
تنها بودن در جمع به بدتر از تنها بودن در تنهای است
خ.نواندیش
خزان ۱۴۰۱...
برای پر کشیدن ،
باید تنها بود،
از پروانه بپرس؟
حجت اله حبیبی...
ای دل چرا می ترسی زِ مردن
مگه اونایی که ترسیدن نمردن...؟
صیاد عزیزی 🦒🦕...
حتی باپیامکت ازخودم بیخودمیشم تنهایی خیلی سخته انگاری بی توهیچم...
به حبسی افتاده ام که می دانم رهایی از آن ممکن نیست......
درد بدنم را شهری برای سکونت می داند و از شهر نمی رود بلکه مدام خانه اش را عوض می کند......
نمی دانستم روزی می رسد که در دامن شب اشک بریزم و با توهمات ذهن بیمارم امید را به خود القا کنم.......
نمی دانستم روزی حالم آنقدر بد می شود که نتوانم آن را وصف کنم.......
نمی دانستم روزی جوانی ام در خلوت می گذرد و چهره شاداب در آینه به زردی بیماری دیده می شود.......
با آرزوهایم مسابقه دو داریم ؛ و پیروز میدان آروزهایم هستند.......
بهشت خبری نیست!سعادت تو در آغوش من معنا می گرفت.......
مدت هاست که روح پر احساس خود را کشته ام و تبر بر دست بر تک تک درخت های امید دلم هجوم برده ام.......
نم باران
غصه هارو باخودش برد
ولی یادگاری برام گذاشت
قطره هاش پیشم موند...
آرامم ، مثل درختی ،
که
برگی برای باخت ندارد،
هرچه باد باد.
حجت اله حبیبی...
من از مُردن نمی ترسم
هزاران بار من مُردم
میان باغ رؤیاها .
حجت اله حبیبی...