هوا پر شد ز ناله ی باد خزانی،
به هر برگی حکایت نامه ای پنهانی.
زمین در رقص زرد خود چو مست،
ز رویای بهار دور و بی نشانی.
درختان را چه غم ز آمد و شدِ باد،
که هر یک قطره ای در جوی بی پایانی.
به هر شاخه هزاران نغمه گم گشته،
ز اسراری که دل را برده اند جانی.
نگه کن در سکوت برگ های سرخ،
که گویی خامشی باشد ز مرگ زندگانی.
ZibaMatn.IR