در کوی عشق، دل به تمنا نشسته است
در هر نگاه، راز شکیبا نشسته است
چون شمع شب، به سوز و گدازم در این سرا
آتش به جان و عشق به دنیا نشسته است
ای دل، به باغ وصل تو را می برند بهار
هر گل به ناز و بوی دل آرا نشسته است
در محفل وصال، تو را می خواند نسیم
در هر نفس، ترانه ی رؤیا نشسته است
با نغمه ی سرود، به جان می کشد مرا
این شور عشق، در دل شیدا نشسته است
چون موج دریا، دل من از عشق می تپد
در ساحل امید، دل آرا نشسته است
در بزم عاشقان، تو را می خواند به دل
هر نغمه ای که عشق به معنا نشسته است
در کوچه های عشق، گذر کن به شوق دل
در هر گذر، نشان زلیخا نشسته است
با هر نگاه تو، دل من از عشق می تپد
در چشم تو، امید به فردا نشسته است
ای دل، به کوی عشق تو را می برند بهار
در محفل وصال، دل آرا نشسته است
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR