در پرده ی شب راز نهان با تو بگویم
در سایه ی مهتاب، جهان با تو بگویم
چون موج به دریا که به ساحل نرسیده
راز دل خود را به زبان با تو بگویم
در آینه ی چشم تو تصویر غزل هاست
این قصه ی پنهان به بیان با تو بگویم
چون باد صبا در دل صحرا بوزیده
از عطر حضورت به فغان با تو بگویم
در باغ خیال تو گل افشانِ دلم شد
از نغمه ی بلبل به اذان با تو بگویم
چون شمع فروزان که به شب هاست دلم تاب
از سوز درونم به نهان با تو بگویم
در بزم خیال تو، دل از خویش بریدم
از حال دل خسته به جان با تو بگویم
چون ابر بهاری که به گلزار نشسته
از عشق تو با گریه ی باران بگویم
در سایه سار عشق تو آرام گرفتم
از عهد و وفا، قصه ی جان با تو بگویم
در پرده ی شب راز نهان با تو بگویم
در سایه ی مهتاب، جهان با تو بگویم
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR