زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چون شمع سوختم به هوای رخ نگار
در آتش عشق، شد دل من بی قرار

از چشم مست یار، جهان مست می شود
گویی که ریخته است به جامم شراب نار

صد بار توبه کردم و صد بار بشکنم
این عهد سست را که ندارد دگر قرار

در کوی عشق، عقل چه داند ره و رسم؟
دیوانگی است راه من اندر دیار یار

چون غنچه دل گشودم و گل کرد عشق من
بلبل شدم، نوای من افتاد در بهار

آیینه ام، ولی نتوان دید روی من
زنگار غم گرفته مرا چون غبار غار

در بزم وصل، ساقی ما ماه روی توست
ما را به جز پیاله نباشد دگر کنار

از تیر غمزه ات، دل من گشته صد پاره
هر پاره می زند به هوایت هزار زار

گر می روم ز کوی تو، با خود تو را برم
در سینه جای کرده ای ای یار، یادگار

دریای عشق موج زند در وجود من
گوهر شود ز اشک من این قطره های خوار

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن