(قامت دلجو)
عِطر گندم زارها از نفخه ی خوشبوی توست
پیچ نیلوفر، نماد طره ی گیسوی توست
آسمان با آن بزرگی رنگ بازد پیش تو
آبی هفت آسمان از آبی مینوی توست
عارفی می گفت در مسجد به هنگام نماز :
قبله ی محراب، مایل بر خم ابروی توست
چون زلیخا می کند افسون، نگاه مست تو
یوسف کنعان، اسیر نرگس جادوی توست
جعد گیسویت ز غنچه، برده دل در بوستان
چشم نرگس، ماتِ آن زلفین تو در توی توست
برق لب هایت گرفته باج، از رنگ شراب
سرخی آلاله ها از سرخی گلروی توست
سرو اگر سر می کشد پیوسته سوی آسمان
عاشق روی تو و آن قامت دلجوی توست
ترکِ چین با آن همه رعنایی و افسونگری
محو زیبایی روی و دیده ی هندوی توست
لیلی و شیرین و عَذرا و زلیخا هر یکی...
در سپاه گیسوانت کمتر از یک موی توست
گردش چشمان تو چون گردش جام شراب
(ساقی) میخانه، دستان تو و بازوی توست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
ZibaMatn.IR