«گلدون»
عشق مثل یک گلدون پر از خاک بود،
که هر روز بهش آب می دادیم، اما هیچ وقت گل نمی داد.
تو گفتی: این گلدون کجاست؟
من جواب دادم: تو نمی بینی؟ همین جاست، در این دست ها.
تو خندیدی و گفتی: دست های تو همیشه خالی اند.
گفتم: ولی گلدون همیشه پره، حتی وقتی خالیه.
تو گفتی: این حقیقت نداره ، تو یه خیال پرداز دیونه ای.
و من جواب دادم: آره خب، عشق همیشه یه جوری باید دروغ بگه.
فیروزه سمیعی
ZibaMatn.IR