سیاهی گفت دنیا را ببین ظلم...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

سیاهی گفت: دنیا را ببین، ظلم و تباهی را
ببین بر این قلبها نمانده جز تعفن را
سفیدی خنده‌ای زد، گفت: ای شبگرد بی‌تابم
سحر نزدیک‌تر گردد، اگر باشی تو همراهم
سیاهی گفت: اما درد، در جانم شرر دارد
که هرجا پا نهادم، یاس ره را سپر دارد
سفیدی گفت: در ظلمت، چراغی را بیاور، بین
که در تاریکی شب‌ها، نور امیدی سحر دارد
سیاهی گفت: نفرین است یا تقدیر ما این غم؟
که هرجا عشق را دیدم، به خون آغشته شد مرهم
سفیدی گفت: ای غافل، اگر ویران شود این شب
به دستان تو می‌سازم، جهان از مهر و از مرهم
سیاهی گفت و خاموشید، در آغوش ماه افتادم
ولی آن‌سوی ویرانی، سپیدی ماند، آبادم

عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR
عطیه چک نژادیان
ارسال شده توسط
ارسال متن