فاطمه هستی ولی توو جمع ما...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

فاطمه هستی ولی توو جمع ما
فاطی جون ، عمه فاطی چه دلربا

با تو لبخند، از قفس آزاد شد
قند چایی، با نگاهت آب شد

در دل ما جا گرفتی ، با دلیل
مثل لبخندی، تو شیرین و اصیل

هرکی عمه فاطی رو دیده باشه
بی دلیل، خنده روی گونه‌هاشه

چونکه من هستم برادرزاده‌ات
کودکی بودم کمی دردانه‌ات😉

شعر؛ یعنی نام تو وقت خوشی...
جرعه‌ جرعه، عشق من را می‌چشی

عمه جان؛ ای حسّ خوب زندگی
پر امیدی، موجی از سرزندگی 🥰

خاطره گویم تو را یادش بخیر
روزگار کودکی یادش بخیر...

یاد اون روزا بخیر، ماه رمضون
دقیقاً هنوز نبود وقت اذون

دیگِ ماش پلو بود و عمه فاطی
صدای هلف هلف ، قر و قاطی

منه روزه‌دارِ هم چولوسکیده
شکمم تخته، به پُشتم چسبیده

عمّه ی نامهربون و روزه‌خوار
دیدمش پشت اوپن یه بار دو بار

عین وانتیِ هندونه فروش
کف دستمو گذاشتم روی گوش

داد زدم؛ آی خونه دارو بچه دار
زودی باش؛ زنبیل و بردار و بیار

عمّه جونم روز خواری می‌کنه
دلمو خونین و مالین می‌کنه

روز چارشنبه واسم خاطره شد
ماش پلو هم واسه من خاطره شد

ثبت شد از اون به بعد بین ماها
بپزیم برنج و ماش چارشنبه‌ها

با مِهر و دوستی🥰
تقدیم به عمه فاطیِ عزیزم

ارادتمند؛ بهزادغدیری

صرفاً جهت خنده و طنز☺️
بدون تمرکز در سرودن شعر

بهزاد غدیری
ZibaMatn.IR

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر طنزآمیز، ستایشی عاشقانه از عمه فاطمه توسط برادرزاده‌اش بهزاد غدیری است. بهزاد با لحنی شیرین و خاطره‌انگیز، از مهربانی و خاطرات شیرین کودکی‌اش با عمه‌اش، به‌خصوص ماجرای بامزه روزه‌داری و خوردن ماش‌پلو در ماه رمضان، می‌گوید. شعر سرشار از شوخی و طنز است و عشق و احترام او به عمه‌اش را نشان می‌دهد.

ارسال متن