این شهر من است و وجب...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن برشی از کتاب
- این شهر من است و وجب...
این شهر من است و وجب به وجبش را دوست دارم. تپه ی پشتش، ایوان سرتاسری دور عمارت، دو جوی آب دو طرف خرند،آن دو تا درخت نارون دم باغ، نارنجستانش را که نارنجهایش را خودت با دست خودت کاشته ای، آن درخت "هفت نوبر" را که خودت هر سال یک میوه اش را پیوند زدی، عرق گیری همسایه را با تلنبار گلها و سبزیهای هر فصلش، گلها و سبزی هایی که حتی اسمشان آدم را خوشحال می کند ... بیدمشک، اترج، شاطره، تارونه، نسترن و از همه بیشتر شکوفه های بهار نارنجش و عطری که از آنجا به باغ ما می آید. گنجشک ها و سارها و کلاغها که خانه ی ما را خانه ی خودشان می دانند...
تفسیر با هوش مصنوعی
نویسنده با عشق و دلبستگی فراوان، از زادگاه خود میگوید. او به جزئیات محیط، از تپهها و عمارت تا باغ، درختان، گلها و پرندگان، با دقت اشاره میکند و خاطرات شیرین خود را با آنها گره زده است. این توصیف، نشان از وابستگی عمیق او به این شهر و طبیعت آن دارد.
اشتراکگذاری