آفتاب بامدادان از نگاهت جان گرفت...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

آفتابِ بامدادان از نگاهت جان گرفت
باغ بی‌برگ از نسیمت برگ و بوی جان گرفت

باد با باران به بوسه بر بهارانت نشست
ابر از آوازِ گامت موج بی‌پایان گرفت

ماه در محراب مویت مهر محرابی نوشت
شب ز شیدایی چشمت شرم پنهانان گرفت

رود با یاد لبانت راه دریا را شناخت
موج از گرمای دستت رونق طوفان گرفت

خاک خاموش از تپیدن در حضورت شعله شد
سنگ سرد از اسم تو آیینه ایمان گرفت

عطر لبخندت شکوفه در دل یخ‌بسته کاشت
دست سرد دی ز گرمت جرعه گلبان گرفت

آسمان از خط ابرویت کمان قوس بست
برق باران از نگاهت نغمه رعدان گرفت

هر غزل از خوی تو خوناب معنا نوش کرد
دل به داغ نام تو سرمایه دیوان گرفت

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
ارسال متن