ساعت ها از دیوار فرو ریختند...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

ساعت‌ها
از دیوار، فرو ریختند
با لکنت
با غبار


ذراتِ سرطانی زمان،
در ریه‌های شهر نفس‌تنگی آوردند

پل‌ها،
بی‌صدا، از هم گسستند


دیگر هیچ دستی
عرض رودخانه را نمی‌فهمد


تلاطمِ آب‌های مرده
رمه ها را رمانده


آینه‌ها
تصویرِ جویده را
بر چشم های قرمز تف کرده اند


در هندسه‌ی هرزه ی هر روزه
بازتاب‌ها، غریبه اند

دستگیره‌ها
لغزنده از خستگی


هر لولایی به سمت هیچ باز می‌شود


چفت و بست‌ها
در حراج جمعه‌ های سیاه
چپاول شده


نام‌ها
در دهان‌ ، خشکیده


هیچ آوایی
مفهومی جز اکوی تهی ندارد

تنهایی
زمزمه‌ای است از چیزی که نبود


خیابان‌ها
پیچیده‌تر از نقشه‌ی گوگل


جهت‌ها روی صلیب


هیچ مقصدی، مقصود نیست


خورشید
در سیاره ی میمون ها طلوع کرده


از پشت دودکش‌های بی‌شعور
نور
چیزی را روشن نمی‌کند


حد ترخص زخمیِ شیشه نوشابه

معرفت فیوز پرانده


سونوگرافی مغز
از جنین های منگول تب کرده


ایمیل
پُر از اسپرم اسپم ها


ژیلا
جنگل رو به ویلا را بلعیده


کولا برای پپسی آبِ علی آورده




ای کاش
حشو قبیح ذهنم را
سانسور نکنند

دکتر سید هادی محمدی
ZibaMatn.IR
دکتر سید هادی محمدی
ارسال شده توسط
ارسال متن