متن مرگ نمادین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مرگ نمادین
ساعتها
از دیوار، فرو ریختند
با لکنت
با غبار
ذراتِ سرطانی زمان،
در ریههای شهر نفستنگی آوردند
پلها،
بیصدا، از هم گسستند
دیگر هیچ دستی
عرض رودخانه را نمیفهمد
تلاطمِ آبهای مرده
رمه ها را رمانده
آینهها
تصویرِ جویده را
بر چشم های قرمز تف کرده اند
در هندسهی هرزه...
دکتر سید هادی محمدی
میانِ مرگی ، به نامِ دلتنگی ، نفس می کشم.
#ث ر ی ا س ل ط ا ن ز ا د ه
مدتها بود
مرده بودم،
فقط
کسی نبود
چهارپایه را
به وقت مرگم
هل بدهد
گلناز توکلی بهروز
در حال بارگذاری...