فریاد برآرد زمانه که چه آمد به زمین باز سرگشته و حیران و پر از داغِ کمین است ساهر به فغان گفت که ای چرخ، چرا بیخبر از درد این دایرهی خاک، پر از داغِ کمین است
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.