"پنجره" همیشه یک واسطه بوده
واسطه برای به قولِ آنها نگاه کردن به کوچه ی خوشبخت
واسطه برای دریافتِ نور
واسطه برای از باران لذت بردن و خیس نشدن
واسطه برای از هیاهوی تصادفات و دعواها دور نماندن و درگیر نشدن
پنجره همیشه یک واسطه بوده برای دید زدن و دیده نشدن!
نمی دانم چرا در عصری که دور دورِ از بین بردنِ واسطه هاست، اینقدر دل به این واسطه سپرده ایم
استفاده از پنجره، کارِ ترسوهاست
اگر مردی خودت کوچه را خوشبخت کن
اگر مردی خیس شو، عاشقی کن، دعوا کن، دید بزن، دیده شو
دل به دریا بزن دیوانه!
دست از آهنِ سردِ این پنجره ی لعنتیِ آرزوکُش، بردار!
ZibaMatn.IR