زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ظهر روز جمعه از لذت بخش ترین لحظات زندگی ام بود. از صبح چند بار به ساعت گرد دیواری توی آشپزخانه نگاه می کردم، مبادا " قصه ظهر جمعه " را از دست بدهم. ساعت یک و نیم، اول آن تیتراژ غمگین و پشت بندش، صدای گرم محمدرضا سرشار، من را میخکوب می کرد. بعدها به خاطر داستان های شب، عاشق شب شدم. چراغ را خاموش می کردم و توی سکوت، با ولع به داستان ها گوش می دادم. من خیالباف، خودم را با هدفون مجسم می کردم، پشت یک میکروفون عریض و طویل، با کلی دَم و دستگاه. من توی رویا، یک « مریم قصه گو » داشتم، آرزویی که آن قدر به آن فکر کردم یک روز دیدم هدفون به گوش، پشت یکی از همان میکروفون ها نشسته ام. می گویند «کاندولیزا رایس» وزیر امور خارجه پیشین آمریکا، در مصاحبه ای از رویاهایش گفته، از زمانی که با پدرش از کنار میله های کاخ سفید رد می شدند و پدرش به او می گفته این جا، محل کار آینده توست. کیت وینسلت، هنرپیشه زن فیلم تایتانیک، موقع گرفتن جایزه اسکار گفته، زمانی که بچه بود، در حمام، شامپو را توی بغل می گرفته و خودش را در حال گرفتن تندیس اسکار مجسم می کرده. هیلتون معروف، صاحب هتل های زنجیره ای دنیا، اول دربان هتل بوده، به گفته خودش، شب ها، وقتی مدیر هتل به خانه می رفته، او وارد اتاق او می شده و لباس مدیر را به تن می کرده.
یادمان نرود، این ما هستیم که به افکارمان، به رویاهایمان جان می دهیم. .
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن