زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

وقتی که نیستی
ماه در کأسه ی آبی که پشت سرت ریختم
می افتد و بال بال می زند
و دستی بر شانه های تو می گذارم
که برگردی

ماه که از پشت بام پدر
لابه لای البرز
جاباز کرده بود
بأم به بام
حوض به حوض
آب به آب
به کاسه ی من رسیده

حالا که دوباره ی من
ماه از پشت شانه ات
دست تکان می دهد
اردیبهشت سور به پا می کند
تیرجشن ارش می گیرد
و سفید رود با ان چین و شکن دامن اش
روبه روی تو می رقصد
چگونه رد پاهای ماه را
تا البرز دنبال کنم

من از رفت و آمد تکراری برف پاکن ماشینم
می ترسم
از این ماسک های تردید مرگ
از این فاصله های اجتماعی
از این شب های تیره ی چند شنبه می ترسم
من از دل به آهن سپرده ی این مردم می ترسم
بیا که خاکم
منتظر سایه ی توست
ای دوباره ی همیشگی ام
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن