تو را بی چتر می بینم
زیر باران
با موهای ریخته بر گونه
تو را در ساحل می بینم
تا مچ در آب
می خرامی
و می بری دل را
تا افقی سرخ در غروب
تو را در باغ انگور می بینم
مست از شاهانی ی شراب نشده
تو را می بینم
کتاب در دست
زیر باریکه ی نور
و باز می بینمت
اینجا
و باز آنجا
بگو چرا
در همه حالت زیبایی
ZibaMatn.IR