روزی به دیدنم خواهی آمد
روزی از روزهای نیمه آفتابی ِ بهار
روزی از روزهای نیمه ی اردیبهشت ماه
روزی که آسمان لاجوردیست
و بوته های یاس، پروانه ها را به هم آغوشی می خوانند
.
روزی به دیدنم خواهی آمد
روزی از روزهای چهل سالگی ام
.
بر صبوری ام دستی خواهی کشید
از شکوفه های گلابی پیراهنی برایم خواهی آورد
آواز هایم را کادو پیچ خواهی کرد
و عریانیِ احساسم را
لباسی خواهی پوشاند.
.
روزی خواهی آمد
در حوالیِ عاشقی ام
برای تنهایی ام سیگاری روشن خواهی کرد
بر بیقراریهایم دود خواهی کرد
و استکان لب طلایی هوسهایم را سر خواهی کشید
شمع روشن خواهی کرد
احساسم را تماشا خواهی کرد
و سازِ ناکوکِ دلم را کوک خواهی کرد
.
روزی خواهی آمد
و مرا دچار خواهی کرد
ZibaMatn.IR