به گمانم جایی میان شعرهایم مرده ام .
همان جا که زور وزن هایش به دلتنگی هایم نرسید.
همان جا که بنیان قافیه اش ویرانی های ذهن آشفته ام را از نو نساخت.
همان جا که آرایه هایش الفبای روح بیقرارم را از بر نکرد.
همان جا که با واژه هایش به پابوس جفا رفت و بی سبب به عقلم تاخت.
و حال در من دیوانه ای نفس می کشد که سعی در کتمان خویش دارد و این است تلمیح تلخ روزگار من.
زهراغفران
ZibaMatn.IR