عمیقاً متاسفم برای همه ی آدمایی که
انسانیت را به شهوتشان فروخته اند...
کاش آوارگی، برهنگی، پریشانی و... را درمیان همه انسانها به مساوا تقسیم میکردند
تا همه ی مردم احساس سرخوردگی، درد، عشق، و.... را درمیان خودشان تشخیص داده و درک میکردند.
من از آینده ی این آدمیان میترسم
برای آینده دختران وپسران وکودکانم در همه ی سرزمینها میترسم...
کودکانی از نسل انسانیت، چه تفاوتی میکند از کدام ملیت، یا قشر خاص باشند. همه ی آنها فرزندان نداشته ی من هستند.
فرزندانی که ناامیدانه شکار لاشخور ها میشوند.
درآرزویم روزهایی میگذرد که فرزندان وکودکان نداشته ی من درهرکجای این زمین پهناور به دور از بغض های سرخورده، اشک های سوزان، و دردهای پنهان، بنا به حقی که دارند، شاد زندگی کنند و ثمره ی لبخندشان هیچگاه نصیب خوک های مُرده خوار نشود.
ZibaMatn.IR