اولش به خودت می گی دیگه بسه باید فراموشش کنم
فکر می کنی اگر برای اخرین بار یکی یکی خاطرات و از همون اول مرور کنی فراموشش می کنی
ولی سر هر خاطره به یک سری چرا می خوری
هی به خودت می گی چرا ؟
چرا دوسم نداشت ؟ چرا همه چی خراب شد ؟ چرا؟ چرا اون روز فلان چیز و گفت ؟ چرا براش کم بودم ؟
چرا رفت ؟
میوفتی تو یک چرخه که مدام تکرار میشه دقیقا از همون روز اول
اصلا فراموش کردنش یادت می ره و لا به لای خاطرات دنبال جواب چرا ها می گردی
سال ها می گذره و تو در ذهنت تموم اون لحظه ها و زندگی می کنی به بهونه سوالات
ولی فقط می رسی به حرف هایی که باید می زدی و یا می خوای بزنی
این طوری میشه که از رابطه تنها حرف های نگفته است که می ماند .. .
ZibaMatn.IR