هرگز شده در باورِ خود گُم شده باشی
یا سوژه ی حَرّافیِ مَردم شده باشی
آئینه ی غم دارِ کسی باشی و هر شب
در حسرتِ یک لحظه تبسم شده باشی
تاراجِ غمی زخمه زده بر دل و جانت؟
فرقی نکند دلبرِ چَندُم شده باشی
آیا شده از غصه دلت خون شده باشد
با _خاطره_ درگیرِ توَهُم شده باشی
دستی نرسد… دست تو را عشق نگیرد!
چون خوشه ی نارسته ی گَندم شده باشی
دل خسته تر از قلب تَرَک خورده چه بوده؟
پیش آمده محتاجِ تَرحُم شده باشی؟
بهاره کیانی قلعه سردی
ZibaMatn.IR