دلم گرم است در پاییز حتی زیر بارانش
دلم گرم است حتی به خیابانهای عریانش
تمام مزّه ی شعرم به خرمالوی پاییز است
به طعم ترش نارنگی و رقص باد آبانش
که شعرمن همیشه نطفه اش در بطن بی برگیست
چرا افشا نخواهد شد قدیمی راز پنهانش؟
دوباره بی هوا اورا میان جمعیت دیدم
خداوندا سراورا به سمت من بگردانش
همین شبهای طولانیست فرصت میکنم جزشعر
ببافم شال سبز سدری همرنگ چشمانش
در این عالم دلم به چیزهای کوچکی گرم است
به چتر قهوه ای و ساعت و تسبیح ارزانش
ZibaMatn.IR