باران که میبارد هنوز، چشمِ تو گریان میشود
یک کوهِ غصّه در دلم، ناخوانده مهمان میشود
ساعت به چپ می چرخد و باز از کنارم میروی
آیینه ام دق میکند، این خانه،،، زندان میشود
شعری به لب می آید و بُغضی گلویم میخورد
اشکم نمی ریزد ولی در سینه پنهان میشود
طوفانِ تلخِ یاد تو، یکباره غوغا میکند
شمعِ اتاقم بیقرار، پروانه، حیران میشود
خیره به رویت میشوم، میپرسم از عکست چرا
باران که میبارد هنوز، چشمِ تو گریان میشود...
ZibaMatn.IR