شب شده دلتنگ تو ام بغض تو مهمان من است
بس که شکستم از غمت سر به گریبان من است
آخر به زنجیرم کشید غم های بی تو بودنم
سرد شد و یخ بسته تنم فصل زمستان من است
دل داده ام دلبرده ای ، عاشق و دلدارت منم
در فتح شهر قلب تو ، سربازی سرسخت منم
گاهی پرم از شور تو گاهی سکوتی ممتدم
یک شهر حیران من ست از بس که حیرانت منم
گفتی خدای عشق تویی طوفان در عشق مییکنی
دیدم که عشق را میکشی تو با عاشق چه میکنی
گاهی شرابم میدهی گه زهر به جانم میدهی
گاهی بزرگم میکنی گه پست و پوچم میکنی
با این همه خورشیدمی دوری ولی نزدیکمی
همیشه در کنارمی تو در اوج آسمان منی
خرسند اگر نبینمت حالم به هم می ریزد
در بند اگر ببینمت حالم به هم می ریزد
ای آنکه اگر نبینمت بی تو دلم می گیرد
هر چند با دیدنت حالم به هم می ریزد
ZibaMatn.IR