ببار ای چشم
چون باران و از دل پاک کن
غم را
که تنگ است روزگار دل
و چون خشکیده باغی
آه می ماند
و دنیایی
دریغا
مرگ لبخند است
ببار ای چشم
چون باران
سیاه است دفتر ایام من آری
که هر سطرش پر از درد است
چه بیگانه
چه بی رحم است
زمانه با من تنها
ببار ای چشم
چون باران
دروغ است
این که می گویند
دارد دل به دل راهی
بادصبا
ZibaMatn.IR