زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

من در دهانت زندگی کردم
روی زبانت زندگی کردم
تو زیر دندان رقیب و من
با استخوانت زندگی کردم

۸ را نیازار این که رسمش نیست
دل را نرنجان اینکه راهش نیست
قصد یورش داری به قلبی که
جز تو سِپَر توی سپاهش نیست

اینقدر بد کن آخر بازی
تا آخر این قِصه غم باشد
آنکس که مثل آب خوردن بود
حالا به این اندازه کم باشد
یا دارمت یا داردت دیگر...
جان را گرفتم در کف دستم
جایی برای من خودت وا کن
ثابت بکن ثابت کنم هستم

جایی برای من اگر باشد..!
من کی شبیه مَردها بودم؟
حق داری از این خانه بُگریزی
من باعث آن دردها بودم

هربار رفتم مَردتر باشم
در من کسی با بغض مِن مِن کرد
آن چشمها هی کار دستم داد
کاری که بُت با ذات مومن کرد

آن چشمها سرمایه ی ملّی
آن چشمها شمربن ذی الجوشن
آن چشمها مسوول بدبختی
اینقدر قاتل اینهمه روشن

حیف است آنکه پیر عشقت شد
در حسرتَت مو بشکند در خاک
دل داده و گیج و سرافکنده
شمشیر اَبرو بشکند در خاک

هر شب جوانی های ناکامَم
از نحوه ی داغَت خبر دارند
هر صبح پیری های من میگفت
این آشنایی ها ضرر دارند

آنروز را میبینم از حالا
تو باشی و فعل پشیمانی
یک دختر از شبهای دلسردی
یک زن که میخوابد به آسانی

هی ادعایت شد فلان هستی
با ذکر تهران بر لب آوَردن
رفتی گلم با بِنز برگردی
ریدی به جای زندگی کردن

فرعونیان را مصر قدرت داد
من هم تورا دادم اگر داری
باید خودم را تخت بُگذارم
تا گوشه ی من تاج بُگذاری

یک دست را زیر بغل کردی
از توی پیراهن در آوردی
ایمان بیاور معجزاتت را
تو بد خودت را امتحان کردی

تو بد خودت را امتحان کردی
تو جنبه ی غربت نداری نه
تو زود عوض خواهی شد آری زود
تو به خودت عادت نداری نه

رفتی ولی طومارِ دل بستن
در من هنوز آویزه ی گوش است
عشقم برایم درس سختی شد
یادم تو را دیگر فراموش است

من سفت و محکم دل به تو بستم
من صاف و ساده عشق ورزیدم
آخر سَر امّا تلخ و بی مقدار
اندازه ی ارزن نیارزیدم

چشم تورا بستند بی انصاف
گوش تورا از حرف پر کردند
راه تورا از من سوا کردند
راه مرا با اشک سُر کردند

من عکس هایت را نگه دارم
تو خاطراتم را بریزی دور
من خاطراتت را نگه دارم
من را نگه داری شبیهِ گور

تندی اگر کردم حلالم کن
من بی گناهم عاشقت بودم
میفهمی اما دیر میفهمی
ای اشتباهم عاشقت بودم
⇜ شعرے از
مشتباه شریف
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن