هوای مطبوعی بود،
رود از کنار ما می گذشت،
تا دوردست دامنه جاری بود،
ریشه های پرتقال های پایین دست را سیراب می کرد،
شالیزارهای کنار تپه را غرق آب می کرد.
درخت خرامان باد،
گل عطر افشان،
بازی ماهی ها پیدا بود.
در جنگل های ما
بلبل آواز خوان،
پروانه رقص کنان،
داروگ شیدا بود.
نسیم در سر راه خود،
به اوجی های کنار آب سر می زند.
فرصت زندگی
به هوای خنک جنگل ما می پیچد،
و کس چه داند که آن چیست
علی پورزارع «هیچ»
ZibaMatn.IR