زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

«دیو»
مردی فریاد کشید،
صدایش در حیاط خانه پیچید،
گنجشک پرید،
شادی پر کشید.
پسرک تنها لرزید،
ترسید،
تهدید، تهدید، تهدید.
کسی اشک پسرک را ندید.
اما ای کاش کمی تردید.
پیرزن همسایه ناامید.
پسرک از خودش پرسید
آیا مرا ندید؟

دستی رفت به هوا،
کودکی رفت به فنا،
و زنی که رفت تنها.
در بینشان رازها،
در دل هایشان غم ها.
بغض ها، اشک ها.
پسرک، پیش رویش دردی بی انتها.
بی پناه، بی گناه،
سرخورده، پژمرده.
در تنش، روحش، زخم ها،
همه پنهان.
اما تاوانش عمر پربها.
مردی فریاد کشید.
«هیچ»
ZibaMatn.IR

علی پورزارع «هیچ» ارسال شده توسط
علی پورزارع «هیچ»


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن